روشهاى تشویق
به نظر برامر و شوستروم ۱۹۶۸ در جلسهٔ مشاوره کاربرد روشهاى تشویق را مىتوان بهشرح زیر بیان کرد:
۱. استفاده از کلمات تائیدکننده نظیر بلى درست است، توانائى انجام آنرا داری. در اینجا هدف آن است که با استفاده از کلمات تائیدکننده، در مراجع احساس امنیت و اعتماد نسبت به مشاور و جلسه مشاوره بهوجود آید.
۲. پیشبینى نتایج احتمالى مشاوره، روش دیگرى براى تشویق مراجع است. مشاور در جلسهٔ مشاوره، دربارهٔ نتایج احتمالى و تغییراتى که در مراجع بهوجود خواهد آمد با او به صحبت مىنشیند. بهعنوان مثال، مشاور به مراجع مىگوید که بر اثر مشاوره، رفتارش در جهت مقبول و مناسبى تغییر خواهد کرد، و یا آنکه در زمینهٔ تحصیلات به موفقیتهائى دست خواهد یافت، و یا نمرات بهترى در ریاضى و فیزیک خواهد گرفت.
۳. ایجاد شرایط و امکانات مناسب در جلسهٔ مشاوره، براى مراجع تشویقکننده است بهعنوان نمونه، برقرارى رابطهٔ حسنه مشاورهاى و پذیرش مراجع، شوق و رغبتى در او براى ادامه بحث بهوجود مىآورد.
۴. آشنا ساختن مراجع به این حقیقت که مشکلش منحصر بهفرد نیست و دیگران نیز کم و بیش با مشکلاتى همانند او مشکل او مواجه هستند، مىتواند تشویقکننده باشد.
تشویق و تربیت
کودک در آغاز زندگى و حتى در مراحل بعدى حیات حالات و رفتارى دارد که ممکن است بر طبق مذاق مربى و اهداف و مقاصد تربیت نباشد. و یا ممکن است عملکرد او بگونهاى نباشد که خانواده و مربیان خواستار آنند. ما براى ایجاد تغییر در رفتار ناگزیریم از دو دسته عوامل استفاده کنیم:
۱. جهت دهنده
۲. بازدارنده
منظور ما از عوامل جهت دهنده آنهائى هستند که براى کودک نشانه تأیید و تصدیقند و طفل آنها را عواملى براى تکرار رفتار مىداند و منظور ما از عوامل بازدارنده آنهائى هستند که نقش کنترل و ترمز را براى کودک ایفا کرده و سبب آن مىشوند که طفل از عملى دست بردارد. اولى را در قالب کلى تشویق و دومى را در کتب تربیتى در قالب کلى تنبیه مورد بحث قرار مىدهند.
اصول و شرایط تشویق
شرط سن
در تشویق کودکان شرط سن مهم است و باید مورد رعایت قرار گیرد. در هر سن مقتضائى را باید در نظر گرفت و این امر شدنى نیست مگر بشرط آگاهى از فنون روانشناسى و داشتن اطلاعات در زمینه روانشناسى کودک و نوجوان.
در هر سنّى خواستارىها فرق مىکنند و طبعاً نوع جوایز و پاداش فرق خواهد کرد. تشویق از کودک خردسال بصورت بغل کردن و بوسیدن و نوازش است در حالیکه این امر براى افراد نوجوان و بالغ شدید چندان موردپسند نباشد. و یا تحسین کودکى در تنهائى بعنوان تشویق او کودک را اقناع خواهد کرد در حالیکه این امر براى نوجوان قانع کننده نیست. او دوست دارد در جمع مورد تأیید قرار گیرد.
شرط جنس
تشویق و تأیید و حتى جایزه دادن براى پسر و دختر بهتر است متفاوت باشد. بدینمعنى که شرایط حیات روانى و اجتماعى آنان را موردنظر قرار دهیم. شاید پسران به اسباببازىها، وسایل مکانیکى و ابزار متحرک بیشتر راغب باشند تا به ظرافت کارىها و زیبائىها، در حالیکه دختران به آن بعد بیشتر توجّه دارند.
شاید بهتر است براى جایزه پسران مثلاً یک کامیون یا دوچرخه و موتور پلاستیکى تهیه کنیم و براى دختران جایزهاى از نوع سنجاق و روبان سر، گلسینه، و چیزهاى دیگرى که دختران بدان رغبت و علاقهاى دارند. از طرف دیگر باید زمینههاى حیات فردى و اجتماعى پسر و دختر را در این راه ملحوظ داریم.
شرط روانى افراد
نکته مهمى که در تشویق مىبایست مورد نظر باشد شرایط روانى کودکان در سنین مختلف و نوع پاىبندى آنان به لذات است. کودکان خردسال بدنبال لذات جسمى زودگذر و از نوع لذات کامى هستند. براى تشویق اگر کامشان را شیرین کنیم برایشان لذتبخشتر از آن است که مثلاً دائرةالمعارفى را تا چند هزار برابر از نظر قیمت به آنها اهدا کرده و مورد تشویقشان قرار دهیم.
این کار در سنین بزرگسالی، نوجوانى و بلوغ آنان اگر صورت گیرد نوعى اهانت و توهین براى آنان بحساب خواهد آمد. در آن سنین تشویقى باید صورت گیرد که ذوق اجتماعى و شخصیتى آنان را اقناع کند و مثلاً آنها را به جامعه همسن خودشان بعنوان افرادى مهم معرفى نماید. همچنین کودکان خواستار زرق و برق و زیبائى ظاهرند در حالیکه براى بزرگترها مسأله عمق اهمیت دارد. کودکان در فضاى حسى زندگى مىکنند و بزرگترها در فضاى ادراکی
شرط کار و تلاش
در تشویق کودک و اعطاى جایزه به آنان این شرط را در نظر مىگیریم که رابطهاى باشد بین میزان کار و تلاش و میزان تشویق. گاهى کودک کارى عادى و کوچک انجام مىدهد و زمانى کارى بزرگ و مهم. در این صورت برخوردها نباید یکسان باشند. گاهى تشویق براى سرمایهگذارى یکساعته کودک است و زمانى براى کارى چندساعته که مثلاً هفتهاى از عمر او صرف فلان کار و برنامه شده است.
رعایت این تناسب باید موردنظر باشد تا او دریابد در ازاى میزان سرمایهگذارى و کوشش به جایزهاى دست خواهد یافت و این امر محرٌکى باشد براى کار و تلاش بیشتر و سرمایهگذارى زیادتر.
مقتضاى درک و فهم
همه کودکان به یک میزان نمىفهمند و هوش آنها بیک اندازه نیست. بهمیننظر موضعگیرىها در قبال کودکان به یک گونه نمىتواند باشد. ممکن است تشویقى براى یک کودک اقناع کننده باشد و براى کودک همسّن او که از هوش برترى برخوردار است اهانت و تحقیر بحساب آید.
اینکه سعى دارند کودکان تیزهوش را از دیگر کودکان جدا کنند و تربیت نمایند به علل گوناگون است از جمله رعایت همین نکات که از ظرافت خاصى برخوردارند. ممکن است فردى در سن بلوغ باشد و کودکان بیندیشد و کودکى کمسن و سال باشد و به اندازه بالغان فکر کند. این تفاوتها را باید مورد توجه قرار داد.
شرط تداوم
فرزند شما ممکن است عمل مهمى را انجام دهد و شما او را مستحق تشویق بدانید. ولى در این امر شیوهاى در پیش گیرید که قابل ادامه باشد. آنچنان نباشد که براى یک عمل عادى کودک تمام لغات و اصطلاحات مربوط به تشویق و تقدیر کودک را یکباره به کار برید.
همچنین ممکن است فرزند شما در کلاس اول ابتدائى شاگرد اول شود. بخاطر شاگرداول شدن او خرید یک دوچرخه خطاست. زیرا بر این اساس شما بذر توقعى بزرگ را در اندرون او کاشتهاید. اگر این کودک در کلاس پایانى دوره ابتدائى رتبه اول شود ناگزیر باید براى او اتومبیل بخرید!!
مستقیم بودن تشویق
برخى از پدران و مادران عادت دارند که بخاطر اخلاق و رفتار کودک و هم بعلت پیشرفت تحصیلى او جایزهاى تهیه کرده و محرمانه به مدرسه ببرند و از معلم و مدیرش بخواهند که آن را به اسم خود در سر صف به کودک تحویل دهد.
این کار نوعى ارتکاب خطا براى معلم است. زیرا کودک این توقع را از او دارد که در مراحله بعدى گامهاى مهمتر و یا لااقل مساوى آن بردارد و در حالیکه معلم عاجز است. ثانیاً براى دیگر کودکان حسرتآفرین است که فلان طفل همکلاسى بخاطر فلان مسئله بچنین جایزهاى دست یافته و آنها سرشان بى کلاه مانده و ثالثاً اگر روزى این حقیقت براى کودک کشف شود دیگر به چنین والدین و معلمى اعتماد نخواهد کرد و …
خوددارى از دادن سند
فرزند و یا شاگرد خود را تشویق کنید بدان شرط که تشویق شما سندى براى ابراز غرور و احساس اقناع همیشگى از اخلاق و رفتار و پیشرفت نشود و او فکر کند که بر این اساس واجد جمیع کمالات شده و دیگر نیازى به کار و تلاش ندارد.
براین اساس به او نوشتهاى ندهید که از اخلاق و رفتارش کاملاً رضایت دارید. اگر چنین نوشتهاى مىدهید آن را محدود کنید، بدینگونه که تا این تاریخ از اخلاق و رفتار او رضایت داشتهاید. بدین معنى که معلوم نیست براى فردا هم چنین رضایتى حاصل باشد. براى فردا تلاش و کوششى جدید لازم است و او همچنان باید در کار اصلاح و پیشرفت خود باشد.
شرط قیمت و بها
بسیارى از پدران و مادران به واقع براى خودشان جایزهاى مىخرند نه براى فرزندان آنها شاید نمىدانند که فرزندشان بین طلا و برنج، بین کائوچو و پلاستیک فرق نمىگذارند. چیز قیمتى یا ارزان براى کودک یکسان است.
براى تشویق کودک و جایزه دادن به او اشیائى گرانقیمت مىخرند و آنگاه براى اینکه آن شیئ نشکند آن را در قفسهاى قرار داده و آن را قفل و کودک را از بازى محروم مىکنند. در چنین صورت بدست کودک چه رسیده است؟ آیا بهتر نبود که همان اسباببازى ارزانقیمت پلاستیکى براى کودک تهیه مىشد و از آن بهرهمند مىگشت؟
شرط سازندگى
تشویق کودک بگونهاى باشد که در او سازندگى ایجاد کند نه غرور و نه خودپسندى و خودبینی. تشویق باید اخلاق او را بهتر سازد، راه و روش او را براى رسیدن به هدف جهت دهد، به میزان کار و تلاش او بیفزاید و بالاخره او را از پیش بهتر سازد.
همچنین اسباب و ابزارى که براى تشویق کودک تهیه مىکنیم باید به گونهاى باشند که فکر و ذهن او را بحرکت اندازند، در او ابتکار و ابداع پدید آورند و کودک با آنها به صورت فعال برخورد کند نه منفعل. مثلاً اسباببازى تشویقى از نوع ماشین کوکى نباشند، بلکه از نوع وسایل ساختمانى باشد و …
همچنین نکات دیگرى هم در این زمینه مورد نظر است از جمله رعایت نیاز کودک، رعایت شوق و رغبت کودک به شیئ. شاید کودکى همه گاه در آرزوى داشتن یک ساعتمچى است. بهتر است تشویق و جایزه او همین شیئ باشد و …
بهترین نوع تشویق
بهترین نوع تشویق آن تشویقى است که بگفته روانشناسان از تأییدى درونى برخوردار بوده و طفل از انجام عملى قلباً احساس رضایت کند. این حالت شاید در سنین خردسالى براى کودک بدستآمدنى نباشد ولى از حدود سنین ۷ سالگى به بعد که مسأله تفکر منطقى در کودک پدید آمده و رشد پیدا مىکند این امر حاصل شدنى است.
اساس مسأله این است که وجدان در کودک رشد کند، او حقیقت یک امر را بیابد و آن را درون خود لمس و احساس کند. از حدود سنین ۷ سالگى مىتوانیم ارزش انجام وظیفه و قد است آن را در ذهنها مستقر سازیم و با تذکر و القاء، و با نشاندادن ارزش عملى امور را به وضع و حالتى برسانیم که قلباً از امرى اظهار رضایت کند.
ما چارهاى نداریم جز اینکه کودک را به فواید امور مورد ترغیب خود آگاه کنیم و نشان دهیم که آدمى باید وظیفهشناس باشد و لذت کار و کوشش جز در سایه وظیفهشناسى میسر نیست. نمونهها و مصداقهاى بسیارى را در این زمینه مىتوان به کودک معرفى کرد طورى که در هر کار نمونهاى را عرضه کرده باشیم.
کودکان و بزرگتران اگر به حقیقت امرى دست یابند و بدانند که ارزشها در گرو وظیفهشناسىهاست دیگر نیاز به محرک و استارت ندارند.
تشویق بیجا
در همین رابطه ضرورى است به این نکته متذکر شویم که شدت علاقه والدین و مربیان به کودک نباید سبب آن شود که طفلى بیجا و بدون استحقاق مورد تشویق قرار گیرد و کارنکرده به اجر و مزدى برسد زیرا این امر ارزش تشویق را بعنوان وسیلهاى محرک و جهتدهنده از بین مىبرد.
تشویق یک وسیله و یک ابزار کمکى براى تربیت است. باید دید آن را در کجا و چگونه باید بکار برد. بهنگامى باید طفل را تشویق کرد که هدف ما این باشد اندیشه حساب شدهاى را در کودک تثبیت کرده، پایه استوارى را در تربیت او بگذاریم، آن هم در حد و میزانى که او پس از آن به راه افتد و با اطمینان خاطر و امیدوارى به پیش رود.
تشویق بیجا نوعى تصنع براى کودک بحساب مىآید و کودک در حد درک و شعور خود تصنع را مىتواند دریابد و این درک به زیان پرورش اوست. کودکان گاهى مىدانند والدین و مربیان بخاطر مقاصد خاصى امروز او را مورد تشویق قرار مىدهند تا فردائى برسد و از آن بهرهبردارى کنند.
آنجا که جاى استحقاق نباشد، طفل از هرچه که تشویق نام دارد گریزان است و بیزار. عطش او در طلب رشد و ارتقاء فرو نشانده نمىشود و انتظارى از او برآورده نخواهد شد. بهنگامى تشویقش کنیم که طفل لااقل تا حدودى خود را مستحق آن بداند.
تشویق رفتارهاى خوب
نگرانى دربارهٔ تأثیرات احتمالى تلویزیون، از دیرزمان، بر توجهاتى که به دیگر عرصههاى مربوط به تماشاى تلویزیون، در کودکان مىشده، اولویت داشته است. چه مدت است که مفهوم جعبهٔ گوشهخانه به مثابهٔ هیولایى یک چشم موجه شمرده مىشود؟ این مکان که رفتارهاى بد بهنمایش درآمده در تلویزیون، مىتواند الگوهایى در اختیار بینندگان جوان مستعد بگذارد تا از آن کپىبردارى کنند را نمىتوان ساده گرفت. اما این فرضیه – که عموماً غالب بهنظر – مبنى بر اینکه آشکارا ثابت شده است که تلویزیون تأثیر بدى دارد، سادهسازى بیش از حد هر دو، یعنى هم آنچه جعبه به منازل مىآورد، و هم نحوهٔ برخورد کودکان با آن، است.
برنامههاى تلویزیون شامل نمونههاى بسیارى از رفتارهاى خوب است. برنامههایى که در آن مردم با مهربانی، جوانمردى و سخاوت رفتار مىکنند. بههمان اندازه، منطقى بهنظر مىرسد که فرض کنیم این تصویر نیز نمونههایى در اختیار کودکان قرار مىدهند تا از آن کپىبردارى کنند. بنابراین، در این فصل این پرسش را مطرح خواهیم کرد که آیا تلویزیون رفتارهاى خوب را در میان کودکان ترویج مىکند؟ اگرچه کارى در این زمینه صورت گرفته است بهوسعت کار انجام شده در زمینه تأثیر خشونت تلویزیون بر کودکان نیست، اما تحقیقات مهمى وجود دارد که روشهاى مختلفى را نشان مىدهد که تلویزیون مىتواند یا باید، در شرایط خاص، تأثیرات بسیار مفید و مطلوبى بر کودکان بگذارد.
آموزش رفتار خوب
مدارک روزافزون بسیارى نشان مىدهد که نمونه رفتارى خوبى که درتلویزیون به نمایش در مىآید، مىتواند کودکان راتشویق کند تا رفتار بهترى در پیش گیرند. پژوهش نشان داده است که بینندگان جوان مىتوانند یاد بگیرند که چگونه به شیوهٔ مطلوبتر یا پذیرفته شدهتر اجتماعى رفتار کنند. آنها این رفتارها را نه تنها از طریق تماشاى برنامههاى مخصوص آموزشى کسب مىکنند، بلکه با تماشاى نمونه برنامههایى که در آن رفتار خوب به تصویر کشیده و براى مخاطبان عمومى تهیه مىشوند، نیز بهدست مىآورند. مدارک موجود براى تأثیرات جامعهگرایانه تلویزیون را مىتوان بهچهار نوع دستهبندى کرد:
– مطالعات آزمایشگاهى انجام شده بر روى برنامههاى از پیش آماده شده تلویزیون یا موضوعات فیلم.
– مطالعات آزمایشگاهى بر روى موضوعات برنامههایى که بهمنظور آموزش مهارتهاى اجتماعى تهیه شدهاند.
– مطالعات آزمایشگاهى بر روى موضوع برنامههاى انتخاب شده از میان مجموعه برنامههاى مردمى تلویزیون.
– مطالعات میدانى که میزان تماشاى برنامههاى داراى محتواى جامعهگرایانه را با میزان تمایلات رفتارى جامعهگرایانه مرتبط مىسازد.
پژوهشگران بااستفاده از این روشهاى مختلف، دربارهٔ قابلیت تلویزیون براى تأثیر بر کودکان در جهت نشان دادن سخاوت و ابراز نکردن خودخواهی، نشان داد رفتار دوستانه و اندیشیدن به خرسندى نهایى و نه طلب سریع پاداش براى انجام هر کارى تحقیق کردهاند.
تلویزیون وداورىهاى اخلاقى
بیشتر تحقیقات انجام شده بر روى تأثیرات بالقوه خوب تلویزیون، بر انواع مختلف رفتارهاى اجتماعى مرتبط با شخصیت متمرکز هیچگونه تأثیر مستقیمى بر قضاوت و استدلال اخلاقى بینندگان دارد؟ انتقادهاى اولیه بهطور اخص، نگران دیدگاههاى اخلاقى و معنویى بود که از طریق تلویزیون آموزش داده مىشد. دیدگاه منتقدان این بود که این رسانه تأثیر مخربى القا مىکند. نگرش برخى از منتقدان این است که تلویزیون اغلب نشان مىدهد که اعمال غیر مشروع یا غیر اخلاقى مؤثر واقع مىشوند. حتى مجریان قانون در تلویزیون بهگونهاى نشان داده مىشوند که قواعد را نادیده مىگیرند، کدهاى اخلاقى را زیر پا مىگذارند و بهشکل پرسش برانگیزى اغماض وافراط مىکنند، پیام نهفته در این محتوا این است که بد بودن، اغلب بهتر از خوب بودن مؤثر واقع مىشود
برعکس، مدافعان برنامههاى تلویزیونى استدلال کردهاند که تأثیر تلویزیون بر نگرش اخلاقى جوانترین بینندگانش، در درجهٔ نخست، تأثرى مثبت است. برنامههاى تلویزیون بهطور مرتب، مسئلهاى اخلاقى را به شکل جذابى مطرح مىکنند که توجه مخاطبان را بهخود، جلب و جذب مىکند. مردم با مجموعهاى از مسائل و بحرانهاى اخلاقى مواجه مىشوند که در نمایشها مطرح یا در برنامههاى سرگرم کننده بازى مىشوند، و نیز در برنامههاى مستند و آموزشى نشان داده مىشوند. نمایشهاى سریالی، شخصیتها را بهگونهاى نشان مىدهد که آنقدر ظولانى با مشکلات اخلاقى دست و پنجه نرم مىکنند، که مخاطب را بر آن مىدارند تا با رخدادها و موقعیتها آشنا شوند. برنامهها گفت و گوى تلویزیونی، اعضاى عادى جامعه را بهتصویر مىکشد که سفرهٔ دل خود را جلو میلیونها بیننده مىگشایند، و اغلب بر ژرفترین نبههاى زندگى خصوصى خود متمرکز مىکنند. تلویزیون از طریق این نوع تجربیات مىتواند به مثابهٔ نوعى معلم اخلاق یا مشاوى ایفاى نقش کند، و بینندگان را، از پیر و جوان، تشویق کند که مشکلات مهم اخلاقى را منعکس سازند. با این وجود تا این زمان تحقیقات کمى چه در رد و چه در اثبات هر نوع تأثیر تلویزیون برر ارزشها و استدلال اخلاقى کودکان صورت گرفته است.
تحقیقات دربارهٔ پرورش داورىهاى اخلاقى با کار گلبرک (Kholberg) تحت کنترل درآمده است. در این چارچوب، تصور مىشود که استدلال اخلاقى در کودکان، طى مجموعهاى از مراحل پرورش مىیابد، و هر مرحلهٔ موفقیتآمیز، نشانگر سطح موفقیتآمیزترى از درک نظم اخلاقى دنیایى اجتماعى است. در این مسیر، کودک در هر مرحله، مرتبهاى از جنبههاى اخلاقى را در ارتباط با ایجاد تمایز بین خوب و بد مىآموزد. در چنین نظامی، یک نتیجهٔ مقدماتى این است که اگر عملى مجازات نشود، در آنصورت طبق تعریف مىبایست از نظر اخلاقى پذیرفته شده باشد و بنابراین از نظر معنوى درست باشد. یک پرسش کلیدى این است که آیا تلویزیون به این شیوه استدلال مىکند؟
تلاش براى یافتن این پرسش شامل مطالعهاى است که روى پسرها و دخترهاى ۴-۵ ساله، ۷-۸ ساله و ۱۰-۱۱ ساله انجام شده است. نخست از این کودکان مصاحبهاى بهعمل آمد تا قابلیتهاى استدلال اخلاقى آنها بیشتر شناسایى شود. بهعلاوه، مادر هر یک از کودکان با ثبت خاطرات روزانه مربوط به تماشاى تلویزیون کودکان بهمدت دو هفته، و نیز تهیه اطلاعات وسیعى دربارهٔ عادت خانوادگى تماشاى تلویزیون در زمان گذشته، پژوهشگران را یارى کردند. پژوهشگران سپس از فنون آمارى استفاده کردند تا روابط موجود بین گزارش بهدست آمده از اظهارات بینندگان مبنى بر عادات تماشا در کودکان و خانوادههایشان و نیز نگرش و ارزشهاى اخلاقى کودک را بیازمایند.
در میان کودکان کمسن وسالتر، تماشاى مستمرتر تلویزیون، بالنسبه با استدلال اخلاقى بهدست آمده بود، همبستگى داشت. این نتیجه درمورد دو گروه سنى بزرگتر بهدست نیامد. درمیان کودکان ۴-۵ سال، کل میزان تماشاى تلویزیون با ماهیت ارزشهاى اخلاقى مرتبط بود و نه ترجیحات کودک براى تماشاى انواع خاصى از برنامهها. بنابراین، هیچگونه نمودگارى وجود نداشت که نشان دهد تمایل براى تماشاى انواع خاصى از برنامهها. بنابراین، هیچگونه نمودگارى وجود نداشت که نشان دهد تمایل براى تماشاى نوع خاصى از برنامه این احتمال را بهوجود آورد که پرورش اخلاقى کودکان را ضایع سازد. اگرچه، در میان کودکان ۷ تا ۸ سال، آنهایى که تماشاى کمدىهاى خانوادگى را ترجیح مىدادند، درک پرورش یافتهترى نسبت به اهمیت کمک به مردم نیازمند، داشتند. این یافته جالب بود، بهان دلیل که موضوعات بسیارى از این نمایشها را منعکس مىکرد. یافتهاى که در ارتباط با تشویق کم این ارزشها و نگرشها بهوسیله تلویزیون بیان شده، گزارشى است که این نوع درک را در میان بالاترین گروه سنى کودکان نسبتاً ضعیف یافت؛ لازم بهذکر است که این کودکان، علاقهٔ خاصى به نمایشهاى پر جنب و جوش و ماجراجویانهاى داشتند که مخاطب اصلى آنها بزرگسالان بودند. کمبود تحقیقات انجام شده دربارهٔ تلویزیون و استدلال اخلاقى بدان معنى است که درک ما از ماهیت و اهمیت هر نوع نقشى که این رسانه در اموزش کودکان در جهت تشخیص درست از نادرست ایفا مىکند، ناقص و ناهمگون باقى مىماند.
درباره این سایت